• وبلاگ : شب نوشته‏هاي تلخون
  • يادداشت : رنگ ترس!
  • نظرات : 4 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام
    خوشحالم همچنان مي نويسيد
    فکر مي کنم اگر بتوان رنگ را حذف کرد
    نتوان عقيده و انديشه را زدود

    مقدمت را سپاس تلخون ميهن،

    از اسطوره يمان با عباي شكلاتي آموختيم باطوم بخوريم اما گل هديه دهيم و فرياد زنيم زنده باد مخالف من. كار بزرگي نيست كمي بزرگي مي خواهد آنرا هم همين الان از واژه به واژه ي تارنگارت آموختم. هماره سبز ماني سبز انديش ميهن

    + پائيز 
    من به چشمان بي قرارتو قول مي دهم شاخه هايمان دوباره آفتاب را و ريشه هايمان دوباره خاک را لمس مي کند ما دوباره سبز مي شويم...
    سلام
    من هم موافقم
    و يک پيشنهاد هم من دارم
    سادات را که مظهر سبز پوشي هستند سر چهارراه ها دم دماي غروب به رسم علوي کشي عصر ائمه گردن بزنيم
    پاسخ

    بي نهايت از اين كامنت و توجهتون به اين پست ممنونم...

    قشنگ بود!

    چقدرا اين بد مي خنده!!!