• وبلاگ : شب نوشته‏هاي تلخون
  • يادداشت : من از يک کره‌ي ديگر آمده‌ام
  • نظرات : 5 خصوصي ، 10 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فراز 
    در ادامه حرفهاي مهرناز فقط ميتونم بگم كه كتاب دنياي سوفي يادت هست؟ خرگوشو شعبده بازو اينا رو مي گم. ما آدمايي هستيم (همون آدمايي كه از دستشون دلخوري!) كه از نوك موهاي خرگوش خيلي فاصله گرفتيم. اونقدر غرق افكار روزمره و مشكلات زندگي شديم كه اصلا فرصت نميكنيم يه گوشه بشينيم و راجع به اين جور مسائل فكر كنيم يا با كسي صحبت كنيم. فيلسوف حتا نبايد به فكر ناهار و شامش باشه! يه چيزه ديگه ! ميخوام ازت بپرسم مي دوني چرا زمان قديم فيلسوفا رو مي كشتن؟ چون اونا از يه جاي ديگه اومده بودن. چيزايي رو ديده بودن كه دركش براي مردم عادي (اون زمان يا اصلا همين زمان!) غير ممكن بود، اصلا به يه زبان ديگه اي حرف مي زدن. همين آدماي (نفهم!) اونا رو كشتن ولي الآن پشيمون شدن چرا يه همچين كاري كردن! حالا از تاريخ بگذريم نبايد از ديگران انتظار داشته باشي كه در مورد چيزي كه اطلاعي ازش ندارن يا اصلا بهش فكر نكردن باهات بشينن يه گوشه و صحبت كنن! يه ذره بشين فكر كن ببين چند نفر از دوستات كتاب خونن! بالاخره بايد يه فرقي بين تلخون فيلسوف و كتابخون و آدم عادي اي مثل من بايد باشه ديگه! در ضمن، من فكر مي كنم اين مسائل به قدري ثقيله كه وسطش يهو مغزم هنگ مي كنه! وقتي كه من بعد از كلي فسفر سوزوندن سر كلاس ميام بيرون و دوستامو مي بينم اصلا حوصله ندارم بشينم باهاشون بحت فلسفي بكنم!! ميگن فلاني كلت به جايي نخورده؟! دقيقا دوستاتم يه همچين حالتي دارن! پس مطمئن باش كه نه اشتباهي پيش اومده نه اين جور رفتار غير عاديه! جوش خوردنم فايده اي نداره! منم همسن تو بودم راجع به اينكه چقدر افكار مردم سطحيه خيلي حرص مي خوردم! اميدوارم حداقل تو يكي مثل الآن من نشي! ببخشيد اينهمه روده درازي كردم! فكر كنم اينو تو يه پست مينوشتم بهتر بود تا اينكه برات كامنت بذارم! اوه اوه ببين چقدر زياد شد!!!!!!
    پاسخ

    ببين آقاي فاميل! من از فلسفه حرف نمي زنم... اون سر جاي خودشه ولي خودت که گفتي چيزي نيست که بشه راحت راجع بهش فکر کرد و حرف زد... ولي خودت با دوستات چه قدر راجع به نوع گوشي موبايل حرف مي زني؟ من مي گم به جاي بحث راجع به اين زلم زيمبوهاي زندگي از اصلش حرف بزنيم... اگه دوستت بگه من امروز دلم خيلي گرفته اولين کاري که مي کنيم يه پوزخنده و بعد مي گيم: عاشق شدي...؟ بابا آدما دل دارن.احساس دارن و اين تنها چيزيه که نمي خوان راجع بهش اصلا حرف بزنن...چه مي دونم... شايد من مشکل پيدا کردم... مثل هميشه