وبلاگ :
شب نوشتههاي تلخون
يادداشت :
به احترام اصغر فرهادي
نظرات :
4
خصوصي ،
4
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
آلابسكينتون
امروز بعداز كلي وقت بالاخره رسيدم بيام نوشته ات را بخوانم راستشو بخواي قبول دارم كه خيلي رو فيلم كار شده و تقريبا هركي را ديدم خيلي با فيلم حال كرده بود ولي من هنوزم نمي دانم چرا اصلا نتوانستم خودم را در شرايط فيلم قرار بدم و باهاش ارتباط برقرار كنم البته چندتا از دليلاش را ميدونم يكيش اينه كه چون قبلش درگير درس خواندن بوديم هيچ ذهنيتي راجع به فيلم و كارگردانش نداشتم.دوم اينكه فكر نمي كنم خودم اينقدر شخصيت پر استرسي داشته باشم كه توي اون شرايط استرس بگيرم در صورتي كه هركسي را ديدم تنها هيجان فيلم واسترس داشتنش در طول مدت فيلم باعث شده بود كه از فيلم خوشش بياد.سوم اينكه با بعضي از جاهاي فيلم مشكل داشتم و با خصوصياتم جور در نمي آمد كه از همون جاها باعث جدا شدن من از فيلم شد مثلا اونجا كه گلشيفته پريد تو آب تا مثل مردها براي نجات فكر كنم الي تلاش كند و امير نميگذاشت بره كه كلي حرسم را درآورد و اينكه به راحتي هر چه تمام كتك خورد و انگار نه انگار كه يه كم بتونه از خودش دفاع كنه آخه دختري كه اينقدر جسوره كه به راحتي براي نجات يك نفر مي پره تو آب بايد براي نجات خودشم يه تلاشي بكنه ديگه!!!