• وبلاگ : شب نوشته‏هاي تلخون
  • يادداشت : بهونه‏هاي كوچيك من براي خوش‏حالي
  • نظرات : 15 خصوصي ، 17 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + شيوا 

    سلام!

    سارا تو نصف اين خاطرات باهات بودم!آره راست ميگي چه خوب شد كه به همون بسنده كرديم!هرچند گويا قراره من بيفتم تو هچل...!

    فكرشو بكن.....!!!!!!!!!!

    نه سارا چرا فقط تورو ببينن مگه نمي دوني تو دانشكده اسم ماها (3سرخوش) شده؟؟!!

    مرسي از پستت ياد خاطرات خوبمون افتادم

    پاسخ

    آره...خيلياشو با هم بوديم.اصلا دقت نكرده بودم;-)الان يه چيزي به ذهنم رسيد اگه من برم "لو"ت بدم هيچ مدرکي نداري که ثابت کني ايده اش از من بود.فقط پاي خودت گيره!بهتره از اين به بعد بيشتر هواي منو داشته باشيا!!!!!!!من الان ميتونم با يه اعتراف ساده يه دشمن خوني توي دانشگاه واست بسازم;-)