• وبلاگ : شب نوشته‏هاي تلخون
  • يادداشت : بهونه‏هاي كوچيك من براي خوش‏حالي
  • نظرات : 15 خصوصي ، 17 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    چقدر اينجا خارجيه ! نميشه مثل بچه هاي خوب فقط کامنت بذاريم ؟! 

    خوب چرا ادامه اش ندادي ؟ ايده ي خوبي بود که, فکر کن اگه مثلا هر روز اين همه بهونه مينوشتي, تا الان شايد واقعا سرخوش هم ميشدي. (نه فقط توي راهرو ها !)

    خوب, منم هستم ! اگه نگين که قضيه چي به چيه, ميرم لو ميدم که شماها بودين (ببخشيد, فقط گفتين بايد پيش کي برم دقيقا براي اينکار ؟) در ضمن يه سوال, اين سه نفري که ميگي, ميشين سارا و شيوا و وکيل ؟ يا يه دوست ديگه اي که من نميشناسم ؟

    من به شخصه با عکاسي از در و ديوار (کلا از هر چيزي که خوشم بياد ازش !) خيلي حال ميکنم. ولي نميدونم خوندي يا نه, ولي توي بلاگ نوشتم که بيشترين و بهترين تفريحم بودن با دوستانمه. بخصوص پارازيت.

    بعدش هم همين ديگه, فعلا چيز ديگه اي به ذهنم نميرسه بنويسم (ممنون از کامنت هات ؟!) سعي کن اين بهونه هاي کوچيکت رو ادامه بدي, بعد از يک ماه بهترين هاش رو جدا کني توي يه پست جدا, و بعد از يک سال هم از بين اونها و اينطوري خيلي آروم آروم, بهترين خاطرات ساليان زندگيت رو جمع ميکني و بعدا کلي باهاشون حال ميکني. ;)

    موفق باشي

    پاسخ

    اِ مهمون دارم.مرسي كه كامنت ميذاري ;-)نمي دونم چرا ادامه ندادم!البته اين اواخر 3 تا بهونه پيدا کردم.شايد نوشتم!:)) نه! وکيل جداگونه سوتي ميده!من و شيوا و يکي ديگه هم جدا !