* خدا
تصمیم داشتم پستی بنویسم راجع به عملکرد بی نظیر صدا و سیما در این حوادث اخیر...اینکه هیچ فرد یا هیچ رسانهی دیگری نمیتوانست مانند صدا و سیما اینگونه تمام باورهایم را از هم بپاشد(دقیقا معادل واژهی collapse) .اینکه حالا هیچ (به معنای حقیقی میگویم هیچ) خبری را که صدا و سیما اعلام میکند باور نمیکنم.اگر یکی از گویندگان خبر بیاید قسم هم بخورد که فلان جا nریشتر زلزله آمده با خودم فکر می کنم نکند خیلی بیشتر یا خیلی کمتر از n ریشتر باشد...موقع پخش اخبار خیره میشوم به چشم آدمهایی که میتوانند آن طور خونسردانه حقایق را آن جوری جلوه بدهند و خبرها را آن طوری پشتسر هم ردیف کنند که معنیاش میشود مضمون همان حرفی که گویا چند وقت پیش یک نفر در شبکهی خبر بیان کرده: میترسیم مردم توانایی تشخیص حق را از باطل نداشته باشند...قطع شبکهی پیامک و اختلالات اینترنت در آن روزها هم البته بی شک در راستای همین مضمون صورت گرفته.
اگر یک نفر از اهالی این روزهای صدا و سیما را جایی ببینم دوست دارم بروم جلو و بخشی از ترانهی بینظیر خلیل جوادی را برایش زمزمه کنم:
نان به نرخ روز خوردید ای دریغ...
این ترانه تمام حرف من است در این روزها...
باز بوی باورم خاکستریست
صفحه های دفترم خاکستریست
پیش از اینها حال دیگر داشتم
هر چه می گفتند باور داشتم
پیرها زهر هلاهل خوردهاند
عشق ورزان مهر باطل خوردهاند
باز هم بحث عقیل و مرتضی ست
آهن تفدیدهی مولا کجاست
نه فقط حرفی از آهن مانده است
شمع بیت المال روشن مانده است
نه فقط حرفی از آهن مانده است
شمع بیت المال روشن مانده است
دست ها را باز در شبهای سرد
ها کنید ای کودکان دوره گرد
مژدگانی ای خیابان خوابها
می رسد ته مانده بشقابها
در صفوف ایستاده بر نماز
"ابن ملجم"ها فراوانند باز
سر به لاک خویش بردید ای دریغ
نان به نرخ روز خوردید ای دریغ
گیر خواهد کرد روزی روزیات
در گلوی مال مردم خوارها
من به در گفتم و لیکن بشنوند
نکتهها را مو به مو دیوارها
با خودم گفتم تو عاشق نیستی
آگه از سر شقایق نیستی
غرق در دریا شدن کار تو نیست
شیعهی مولا شدن کار تو نیست
نه فقط حرفی از آهن مانده است
شمع بیتالمال روشن مانده است
نه فقط حرفی از آهن مانده است
شمع بیتالمال روشن مانده است
دستها را باز در شبهای سرد
ها کنید ای کودکان دوره گرد
مژدگانی ای خیابان خوابها
می رسد ته مانده بشقابها
در صفوف ایستاده بر نماز
"ابن ملجم"ها فراوانند باز
سر به لاک خویش بردید ای دریغ
نان به نرخ روز خوردید ای دریغ
گیر خواهد کرد روزی روزیات
در گلوی مال مردم خوارها
من به در گفتم و لیکن بشنوند
نکته ها را مو به مو دیوارها