سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 138743

  بازدید امروز : 27

  بازدید دیروز : 20

شب نوشته‏های تلخون

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

لینک دوستان

 

درباره خودم

شب نوشته‏های تلخون
تلخون
هر کی خوابه خوش به حالش/ما به بیداری دچاریم.

 

لینک به لوگوی من

شب نوشته‏های تلخون

 

حضور و غیاب

یــــاهـو

 

بایگانی

شب‏نوشته‏های 85
شب‏نوشته‏های 86
شب‏نوشته‏های 87
شب‏نوشته‏های 88
شب‏نوشته‏های 89

 

اشتراک

 

 

حمله ی دیوانه سازها

نویسنده:تلخون::: چهارشنبه 86/5/17::: ساعت 10:45 صبح

به نام خدا

شب نوشته‌ی 16/5/86

 

تلخون باورت می شه عاطفه بالاخره یه چیز رو یادش موند؟ آره خب.می‌دونم کم حافظه‌تر از آیدا نیست ولی قبول کن که به نوبه خودش خیلی فراموشکاره. دیروز برام فیلم هری پاتر و محفل ققنوس رو آورد. بعد از چندین و چند بار یادآوری. چیه؟ نکنه باید به تو هم ثابت کنم من خوره‌ی هری پاتر نیستم؟ اصلاً مگه هرکی فیلم‌شو می‌بینه یا کتاباشو می‌خونه باید دیوونه‌اش باشه؟بگذریم. دلم نمی‌خواد وقتمو صرف اثبات چیز به این کم اهمیتی به تو بکنم.

×××

درد و درد و درد و ... صبوری!

هدفون توی گوشمه و بستنی توی دستم. بستنی چوبی کاله‌ با طعم قهوه! همه خوابیدن. دارم فیلمه رو می بینم.صدای پایین کشیدن کرکره مغازه سر کوچه... خوشم ‌نمی‌یاد از این فیلم‌هایی که خیلی خیلی کم به داستان اصلی کتاب وفادارن. صدای دعوای 4-3 تا گربه ‌میاد. خدایااااااااااا! گربه! منفورترین موجود دنیا. نمی‌فهمم چرا هیچ کس طرح مبارزه با گربه‌های اراذل و اوباش رو پیاده نمی‌کنه. به این فکر‌ می‌کنم و خنده‌ام می‌گیره...

فیلم خیلی دیرتر از بستنی‌ام تموم می‌شه... می‌خوام کتاب بخونم. هنوز خیلی خسته نیستم. تلخون بذار برات تعریف کنم این کتابه چه طوری به دست من رسید. اسمش اینه: "قاتل روباه است" می‌دونی که اگه به خودم بود هیچ وقت این کتابه رو ‌نمی‌خوندم. ولی همکار مامانم، که تا به حال حتی یه بار هم ندیدمش دو تا دو تا کتاب برام می‌فرسته. حتی با مامانم هم خیلی وقت نیست که آشنا شده ولی... من هم به جاش بهش کتاب می‌دم ولی یکی یکی! آخه من به جز اون به خیلی های دیگه کتاب قرض می‌دم و اگه بخوام هر دفعه دو تا کتاب بهش بدم بقیه رو چه کار کنم؟ خداییش کتاب‌هایی که بهم داده همشون جالب بوده ولی باز هم می‌گم که اگه خودم بود هیچ وقت از این کتابا نمی‌خوندم. اولاً چون می‌دونی با کتاب‌های خارجی همون مشکل خنده‌دار رو دارم (همین که اسم نقش‌ها یادم نمی‌مونه!!!) دوماً اینا کتابایی نیستن که حتی یه بار اسمشون به گوشم خورده باشه...

وای هیچ وقت مثل الان کتاب برای خوندن نداشتم. به جز اون 4 تا کتابی که خودم تازه خریدم، و اون 3 تایی که دختر دایی‌ام بهم قرض داد، و کتابای اون همکار مامانم حساب کن که یه  روز درمیون  هم از کتابخونه کتاب قرض می‌گیرم، تازه از یه دوستم هم کتاب گرفتم+ معلم زبان‌ام می‌خواد برام کتاب تاریخی بیاره تا ببینه خوشم میاد یا نه... خب چیه؟ وقتی کتاب قرض می‌دی قرض هم می‌گیری دیگه!

 

    

 



  • کلمات کلیدی :


  • [ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

    ©template designed by: www.persianblog.com