سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 138739

  بازدید امروز : 23

  بازدید دیروز : 20

شب نوشته‏های تلخون

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

لینک دوستان

 

درباره خودم

شب نوشته‏های تلخون
تلخون
هر کی خوابه خوش به حالش/ما به بیداری دچاریم.

 

لینک به لوگوی من

شب نوشته‏های تلخون

 

حضور و غیاب

یــــاهـو

 

بایگانی

شب‏نوشته‏های 85
شب‏نوشته‏های 86
شب‏نوشته‏های 87
شب‏نوشته‏های 88
شب‏نوشته‏های 89

 

اشتراک

 

 

شاخه‌ی خشک پیچک تنهایی

نویسنده:تلخون::: سه شنبه 86/5/23::: ساعت 12:32 عصر

به نام خدا

شب نوشته‌ی 22/5/86

×××

چون نتوانسته‌ام برنامه "خانه ای با طرح نو" را ببینم، شب ضبط کرده‌ی را برنامه را می‌بینم و خودم را کنترل می‌کنم که از ته دل نخندم و دیگران را از خواب بیدار نکنم. اگر تا به حال این برنامه را ندیده‌ای از دست‌ات رفته! دیگه خیلی وقته که هیچ مجری‌ای با چنین انرژی وصف ناپذیری برنامه اجرا نکرده. صمیمت و راحتی مجری‌هاشو دوست دارم و واقعا از دیدن نیم ساعت برنامه‌شون لذت می‌برم! اما کاش دیشب با همین شادی کوچولو می‌گذشت. قبل از اینکه برم بخوابم بالاخره شروع کردم به نوشتن لیستی که مدت‌ها بود می‌خواستم بنویسم ولی... لیست مواقعی که احساس می کنم توی یه موضوع به شدت ضعف و کمبود دارم. به عبارت دیگه جاهایی که کم میارم! زیاد طولانی نشد ولی گستره‌ی زیادی رو شامل می شد. دلم می‌گیره این جور وقت‌ها تلخون.

بخون لیستم رو:

1.    انواع ورزش‌ها

2.    آشنایی با مارک انواع لباس!!! خوراکی ها(خصوصا شکلات!!!)

3.    مطلع بودن از قیمت‌ها، مدهای روز، و از مد افتاده‌هاا

4.    به خاطر آوردن آدرس‌ها

5.    اطلاع از وقایع تاریخی ایران و جهان

6.    شناخت آلات موسیقی، انواع موسیقی، و خواننده‌ها

7.    انواع اصطلاحات رایج دانشمند نمایی( همون واژه‌هایی که همشون در آخر ختم به "یسم "و" یست" می‌شه!!!)

8.    بازی های دوران بچگی

9.    خاطرات دوران کودکی(می‌دونم می‌خوای بهم بگی: الان بزرگی مثلاً؟)

10. ...(خب در نظر بگیر که همه چیز یه شبه یادم نمیاد!)

بله . اینا جاهاییه که کم میارم. یعنی شناخت درستی از این موضوعات ندارم. نخند به من تلخون. شاید اینا از نظر تو مسخره باشه اما برای من کم کم داره آزار دهنده می شه. وقتی توی یه جمعی از هر کدوم از این موارد صحبت بشه من بهشون غبطه می‌خورم. وااااااااااااااااااااااااااااااااای. خیله خب! اگه دلت خنک می شه بخند و مسخره‌ام کن. ولی من خودم این جوری تعبیر می‌کنم که این یعنی علاقه‌ی بیشتر به دونستن! حالا بهم بخند.

راستی تا به حال بهت گفتم من هر شب با قصه خوابم می‌گیره؟ و چون کسی نیست که برام قصه بگه من خودم قصه گویی می‌کنم. بهم نگو نی‌نی! اگه قصه‌ی قبل از خواب فقط مال نی‌نی‌هاست! قبول! من نی نی‌ام... دیشب داشتم فکر می‌کردم چه قصه‌ای واسه خودم تصور کنم تا بخوابم، بالاخره به این نتیجه رسیدم خوبه تصور کنم روزی که امام زمان ظهور می کنه چه جور روزیه... و من توی اون روز دارم چی کار می‌کنم... این قدر تصور کردم  و توی عالم خودم جلو رفتم که خوابم گرفت...

راستی تلخون، یه سوال دارم. جون من یه دفعه جدی باش و قول بده اگه این نوشته رو خوندی حتما جوابم رو بدی...

یه کارایی هست که همیشه دلم خواسته انجام بدم ولی انجام ندادم... ببین یه مسابقه‌ای داره توی یه مجله‌ای برگزار می‌شه به اسم داستان کوتاه نویسی! من هیچ وقت داستان کوتاه ننوشتم. داستان بلند نوشتم ولی کوتاه نچ! قبلا توی این جور مسابقات شرکت می‌کردم ولی الان مدت‌هاست انگیزه‌شو ندارم.‌ یعنی انگیزه داشتما ولی مشوق نداشتم! پیچیده شد؟ حالا چی می‌گی؟ شروع کنم به پیدا کردن یه موضوع و داستان کوتاه نوشتن؟ طنز بنویسم؟ جدی؟ رویایی؟ موضوعش چی باشه؟ عشقی نباشه فقط! نوجوانانه باشه یا اصلا محدوده سنی نداشته باشه؟ اصلا می‌تونم؟

نقد کتاب چی؟ من این توانایی رو توی خودم می بینم که نقد و معرفی کتاب بنویسم واسه مجلات ولی انگار به یه نیروی محرک نیاز دارم. از کجا پیداش کنم تلخون؟



  • کلمات کلیدی :


  • [ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

    ©template designed by: www.persianblog.com