سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 138720

  بازدید امروز : 4

  بازدید دیروز : 20

شب نوشته‏های تلخون

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

لینک دوستان

 

درباره خودم

شب نوشته‏های تلخون
تلخون
هر کی خوابه خوش به حالش/ما به بیداری دچاریم.

 

لینک به لوگوی من

شب نوشته‏های تلخون

 

حضور و غیاب

یــــاهـو

 

بایگانی

شب‏نوشته‏های 85
شب‏نوشته‏های 86
شب‏نوشته‏های 87
شب‏نوشته‏های 88
شب‏نوشته‏های 89

 

اشتراک

 

 

من سِحر نمی‌دانم

نویسنده:تلخون::: شنبه 86/6/3::: ساعت 10:35 صبح

به نام خدا

می‌خوام چند تا کتاب خوب  ایرانی معرفی کنم:

1.     بازی آخر بانو ـ بلقیس سلیمانی ـ نشر ققنوس

2.     روی ماه خداوند را ببوس ـ مصطفی مستور ـ نشر مرکز

3.     انگار گفته بودی لیلی ـ سپیده شاملو ـ نشر مرکز

4.     شطرنج با ماشین قیامت ـ حبیب احمدزاده ـ انتشارات سوره‌ی مهر

5.      سمت تاریک کلمات ـ حسین سناپور ـ نشر مرکز

6.     عطر سنبل ، عطر کاج ـ فیروزه جزایری دوما ـ نشر قصه

7.     رویای تبّت ـ فریبا وفی ـ نشر مرکز

8.     و دیگران ـ محبوبه میر قدیری ـ انتشارات روشنگران و مطالعات زنان

9.     سمفونی مردگان ـ عباس معروفی ـ نشر ققنوس

همین جوری هوس کردم اینا رو معرفی کنم. باید بگم همه این کتاب‌هایی که گفتم از داوران داخلی یا خارجی حداقل یه جایزه بردن! وبلاگ‌نویس‌ها هم کتاب می‌خونن یا نه؟ این یه تیکه از کتاب روی ماه خداوند رو ببوس رو انتخاب کردم شما هم بخونید. خیلی دوستش دارم:

من سِحر((sehr  نمی‌دانم من فقط روحم را که بزرگ بود و سنگین بود گستراندم. من سحر نمی‌دانم. گفتی زمستان شده ای و من دلم به حالت سوخت، پس روحم را که بزرگ بود و سنگین بود مثل چادری روی تو کشیدم و ذکر عشق خواندم تا تو سوختی. من سحر نمی‌دانم. نفس هات به شماره افتاده بود و روح من با نفس تو می تپید.گفتم:« دوستت دارم» و تو دیگر نفس نکشیدی و روح من از تپش ایستاد.گفتم نکند تو را کشته باشم؟نکند من مرده باشم؟ پس روحم را از روی تو برچیدم.اما تو نبودی.غیب شده بودی. گفتم که سِحر نمی‌دانم...

 



  • کلمات کلیدی :


  • [ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

    ©template designed by: www.persianblog.com