سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 138738

  بازدید امروز : 22

  بازدید دیروز : 20

شب نوشته‏های تلخون

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

لینک دوستان

 

درباره خودم

شب نوشته‏های تلخون
تلخون
هر کی خوابه خوش به حالش/ما به بیداری دچاریم.

 

لینک به لوگوی من

شب نوشته‏های تلخون

 

حضور و غیاب

یــــاهـو

 

بایگانی

شب‏نوشته‏های 85
شب‏نوشته‏های 86
شب‏نوشته‏های 87
شب‏نوشته‏های 88
شب‏نوشته‏های 89

 

اشتراک

 

 

برادر

نویسنده:تلخون::: یکشنبه 85/4/11::: ساعت 7:11 عصر

به نام خدا

همیشه حسرت داشتن برادر داشتم. یک برادر بزرگ تر ...

هنوز هم دیوونه می شم وقتی یه خواهر و برادر را می بینم که با هم حرف می زنن، هوای همدیگه را دارن یا حتی توی سر و کله ی هم می زنن. یا...

نخندی ها!من آرزوی نوازش دستان یک برادر را دارم.و دل داری اش بین هق هق هایم.

حسرتم خیلی هم عجیب نیست... خوب می دانم از کجا نشات گرفته و خوب می دانم که یک دوست خوب!!!!!! هم می تواند جای خالی اش را پر کند.اما کجاست این دوست خوب؟

بماند که ما عادت نداریم از آنچه داریم راضی باشیم و خوب استفاده کنیم.من هم شکایت نمی کنم از نداشته هایم .فقط "برادر"برایم شده آرزویی دور که...

 

این شعر را خیلی وقت پیش خوندم و همیشه توی ذهنمه.بدجوری تعبیر به  "خواهر" و "برادرش"  قشنگه:

"دریا سکوت کرده"

در یا شده است خواهر و من هم برادرش

شاعرتر از همیشه نشستم برابرش

خواهر،سلام!با غزلی نیمه آمده ام

تا با شما قشنگ شود نیم دیگرش.

می خواهم اعتراف کنم هر غزل که ما

با هم سروده ایم جهان کرده از برش

با خود ببر مرا که نپوشد در این سکون

شعری که دوست داشتی از خود رهاترش

دریا سکوت کرده و من حرف می زنم

حس می کنم که راه نبردم به باورش

دریا منم!همو که به تعداد موج هات

با هر غروب خورده بر این صخره ها سرش

دریا  سکوت کرده و من بغض کرده ام

بغض برادرانه از قهر خواهرش.

(محمد علی بهمنی)

خودم خوب می دونم که معنی این شعر ربط زیادی به آرزوی اول این نوشته نداره اما خب... برای من اون حس را تداعی می کنه...

 



  • کلمات کلیدی :


  • [ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

    ©template designed by: www.persianblog.com