سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 138532

  بازدید امروز : 0

  بازدید دیروز : 2

شب نوشته‏های تلخون

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

لینک دوستان

 

درباره خودم

شب نوشته‏های تلخون
تلخون
هر کی خوابه خوش به حالش/ما به بیداری دچاریم.

 

لینک به لوگوی من

شب نوشته‏های تلخون

 

حضور و غیاب

یــــاهـو

 

بایگانی

شب‏نوشته‏های 85
شب‏نوشته‏های 86
شب‏نوشته‏های 87
شب‏نوشته‏های 88
شب‏نوشته‏های 89

 

اشتراک

 

 

من درخــــــــــــــــــــــــــتم

نویسنده:تلخون::: چهارشنبه 88/12/12::: ساعت 12:39 عصر

 

من درخــــــــــــــــــــــــــــــتم.

تو...؟

 انتخاب کن...

.

.

.

می‌توانی پیچک باشی به دور پاهایم. آن‌قدر نزدیک باشی که نتوانم نفس بکشم.آن‌قدر نزدیک که بخشکانی‌ام.

.

یا که گنجشک باشی...بیایی و بروی. اما لانه‌ات توی دست‌های من جا مانده باشد.هر بار امید داشته باشم باز‌گردی.

.

می‌توانی میوه‌ی نارسم باشی که از من جان می‌گیری، پخته می‌شوی.که روزی خواهی افتاد.خواهی رفت.

.

شاید حتی بتوانی نسیم نوازشگری باشی.در جانم، لا‌به‌لای برگ‌ها، لا‌به‌لای دست‌هایم بپیچی...جانی، امیدی دوباره بدهی و بروی سراغ درخت دیگری.باز هم من بمانم و آفتاب و آرزوی نسیم.

.

یا درخت مجاورم باشی...که ریشه‌هایمان دور از چشم کلاغ‌ها به هم می‌رسد. در هم می‌تنیم.با هم جان می‌گیریم.با هم می‌میریم... 

.

.

.

من درخــــــــــــــــــــــــــــــتم.

تو...؟

 انتخاب کن.



  • کلمات کلیدی :


  • [ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

    ©template designed by: www.persianblog.com