• وبلاگ : شب نوشته‏هاي تلخون
  • يادداشت : به «حال» برمي‏گردم
  • نظرات : 12 خصوصي ، 8 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    لعنتي الان دارم يه آهنگ تيريپ دپ هم که از يکي از دوستهام گرفتم گوش ميدم, يه لحظه فکر کردم اگه نباشه ... اه ! حالم بد شد ... 

    + شيوا 
    روز به روز بيشتر مي فهمم چقدر دغدغه ها و ناراحتي هاي ما به هم شبيهه!تو راست ميگي سارا!آدم تا كي به روي خودش نياره و به جمله ي سخت نگير ديگران دل خوش كنه؟
    باشي نباشي خوشحاليم.
    پاسخ

    الان اين تعريفه يا ضدحال؟!در هر صورت ما از نبودن شما تو وبلاگ اصلا و ابدا خوشحال نيستيم
    ah
    kash be in weblog nareside bodam
    tamame fekram kharab shod
    mirizi hame chizi beham ye chizia az zire miyad ro ke ......
    پاسخ

    شرمنده ام که حالت بد شد.جز اين نميتونم چيز ديگه اي بگم.

    البته دليله اصلي ناراحتي تو را نمي دانم ولي اينو ميدونم كه دريا اروم ناخدا نمي سازه اين درياي

    خروشان و مواج كه ناخدا مي سازه

    پاسخ

    از اين طرفا؟ راه گم کردين؟;-) ... خب شايد هم حق با توئه.دلم از جاي ديگه گرفته است اينو بهونه کردم!راستي اين جمله ي فيلسوفانه ات هم چسبيد!
    + محمد 
    اونقد تو زندگي چيز واسه غصه خوردن هست كه اگه بخواي اينجوري ريز بشي روشون به 30 هم نمي رسي!!!!!
    پاسخ

    شايد هم تو راست بگي...ولي ترس من اينه که نکنه چند وقت ديگه حسرت اين رو بخورم که اي کاش زودتر جلوي بزرگ تر شدن اين غصه هاي ريز! رو ميگرفتم! مثلا دارم سعي مي کنم پيشگيري کنم که به اين روز افتادم !!!

    چه عجيبه كه كساني كه نظر خصوصي ميذارن چرا عموميش نمي كنند ما هم خب ببينيم نظرشون چيه!

    من اگه نباشم چه فرقي به حال تو داره!؟ تو اگه نباشي خي من جاي خاليتو حس ميكنم! اينو يادت باشه...اين چه افكار پريشانيست كه تو را اين چنين به خود مشغول كرده!؟

    حال ما مگه چقدر به فكر مادر بيچارمون بوديم...از وقتي چشم باز كردم خودمو در حالت دعوا با مادر مشاهده كردم!

    پس نيازي نيست انقدر خودتو سرزنش كني...

    حالا من نميدونم دقيقا هدفت از اين متن چي بوده!؟ بابا همش داري سرزنش ميكني!....

    ببين بذار من جمله ي هميشگي سخت نگير رو بگم....

    بذار بگم سخت نگير!

    من ميام ادامه ي نظراتمو ميدم...تمركزم يه لحظه از بين رفت...

    پاسخ

    اينايي که ميان نظر خصوصي ميذارن حرفشون ربطي به اين مطلب نداشته وگرنه عموميش ميکردن!
    + فروغ 

    چقدر ناراضي به نظر ميرسي....ولي چه مبسوووووط مينويسي!

    چي شده که تو را به اين چنيييين نوشتن وا داشته!؟

    خواندم و بار ديگر هم خواهم خواند مطلبت را...شايد که قبل از جواب تو خودم به جوابي قانع کننده برسم....

    اينكه فقط و فقط به بهتر بودن فكر كني....عالي ترين چيزي بود كه ميتوانست از دهانت در آيد!

    پاسخ

    ...بيشتر از اينکه ناراضي باشم دلم نميخواد چند وقت ديگه حسرت کارايي که بايد در حق بعضيا انجام ميدادم و نميدادم رو دلم بمونه و بعدش کاري از دستم برنياد جز آه کشيدن!