• وبلاگ : شب نوشته‏هاي تلخون
  • يادداشت : به «حال» برمي‏گردم
  • نظرات : 12 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    چه عجيبه كه كساني كه نظر خصوصي ميذارن چرا عموميش نمي كنند ما هم خب ببينيم نظرشون چيه!

    من اگه نباشم چه فرقي به حال تو داره!؟ تو اگه نباشي خي من جاي خاليتو حس ميكنم! اينو يادت باشه...اين چه افكار پريشانيست كه تو را اين چنين به خود مشغول كرده!؟

    حال ما مگه چقدر به فكر مادر بيچارمون بوديم...از وقتي چشم باز كردم خودمو در حالت دعوا با مادر مشاهده كردم!

    پس نيازي نيست انقدر خودتو سرزنش كني...

    حالا من نميدونم دقيقا هدفت از اين متن چي بوده!؟ بابا همش داري سرزنش ميكني!....

    ببين بذار من جمله ي هميشگي سخت نگير رو بگم....

    بذار بگم سخت نگير!

    من ميام ادامه ي نظراتمو ميدم...تمركزم يه لحظه از بين رفت...

    پاسخ

    اينايي که ميان نظر خصوصي ميذارن حرفشون ربطي به اين مطلب نداشته وگرنه عموميش ميکردن!