• وبلاگ : شب نوشته‏هاي تلخون
  • يادداشت : جنين
  • نظرات : 14 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + هادي رهگذر 

    you will be better but i think you must depth your imaging

    پشت سر نيست فضايي زنده

    پشت سر مرغ نمي خواند

    پشت سر خستگي تاريخ است

    رهايش بكنيد

    زندگي آبتني كردن در حوضچه اكنون است

    تلاشي بكنيد

    يك داستان جالب مي خوام براتون بگم كه البته بايد نظرتون را درباره اش بگيد .خوب..پس ميگي ديگه ..بگم يا نه ..هان ..شروع كنم يا نه ..بگو ديگه ..خوب پس ميگم

    يكي بود يكي نبود

    يك روز مادر لاكپشت ها داشت به بچه ها ش نصيحت مي كرد و بهشون ميگفت بچه هاي من يادتون باشه مواظب باشيد هيچ وقت چپكي نشيد يعني به لاكتون نيوفتيد كه اگر اينتوري بشه ميميريد ....

    بعد از اون روز دو تا بچه ها داشتن راه ميرفتن كه يه هو مي افتن توي يه چاله

    و هر دوتاشون هم به طرف لاكشون مي افتن ولي بعد از مدتي مي بينن يكي از اونا از چاله در اومد ميدونيد براي چي .چون كه كر بوده.......

    پاسخ